» سلامت » آیا گیاه خواری درست است ؟ اگر نه پس چه شیوه ی اخلاقی وجود دارد؟
سلامت - مطالب

آیا گیاه خواری درست است ؟ اگر نه پس چه شیوه ی اخلاقی وجود دارد؟

اسفند 1, 1401 2017

اتخاذ یک رژیم غذایی گیاه خواری ممکن است سخت باشد، حتی اگر متقاعد شده باشید که این کار درستی است. بهترین گزینه های بعدی کدامند؟

نوشته و دیدگاه پیتر گادفری اسمیت  استاد تاریخ و فلسفه علم در دانشگاه سیدنی

فرض کنید شخصی در مورد مسائل اخلاقی مربوط به غذا و کشاورزی، به ویژه رفاه حیوانات بسیار نگران است، اما به هر دلیلی متوجه می شود که یک رژیم غذایی کاملاً گیاهی برای او کارساز نیست. قابل دفاع ترین قدم برای دور شدن از گیاهخواری چیست – بهترین سازش، اگر اصلاً مصالحه ای باشد؟

حدود یک سال پیش، این سوال بلافاصله پس از شروع آزمایش برای من روشن شد: رژیم غذایی تقریباً گیاهخواری برای یک ماه. مدتی است که سعی کرده‌ام با توجه به مسائل اخلاقی غذا بخورم و از محصولات کشاورزی غیرانسانی کارخانه‌ای، هرچند ناقص، اجتناب کنم. اما من محصولات حیوانی از جمله گوشت و ماهی را به طور مرتب مصرف کرده ام. پس از گذراندن زمان زیادی در سال‌های اخیر روی پرسش‌هایی درباره ذهن حیوانات (در ابتدا تلاش برای درک اختاپوس‌ها و دیگر سرپایان، و سپس حرکت از آنجا)، سؤالات اخلاقی در مورد غذا شروع به احساس بسیار شدید کردند. بنابراین می‌خواستم بفهمم که در رژیم غذایی بدون محصولات حیوانی چه احساسی دارم.

برنامه من تقریباً گیاهخوار بود، زیرا به خودم اجازه می‌دادم هر روز دو تخم‌مرغ مصرف کنم، و برخی انحرافات جزئی (نگران نبودم اگر برای نان تست به من کره داده شود، جزئیات سس‌های تایلندی را جویا نشدم، و با روغن ماهی معمولی‌ام ماندم.). تخم‌مرغ‌ها به این دلیل گنجانده شدند که از یک سری آزمایش‌های غذایی دیگر در چند دهه قبل، دریافتم که یک رژیم غذایی پر پروتئین و نسبتاً پرچرب برای سلامت عمومی من بهترین است. بنابراین، من فکر می‌کردم، دو تخم‌مرغ به همراه مکمل‌های پروتئینی به آرام کردن این انتقال کمک می‌کنند. تخم مرغ های آزاد به نظر من اخلاقی ترین محصولات حیوانی است. برخی از گیاه خواران ها معتقدند که خوردن هر نوع تخم مرغ غیراخلاقی است، در حالی که برخی دیگر حداقل این انتخاب را قابل دفاع تر از سایر غذاهای حیوانی می دانند. (پیتر سینگر در کتاب خود به نام Animal Liberation، تولید تخم مرغ آزاد را قابل قبول می داند.)

هدف از این آزمایش، بررسی امکان رفتن به سوی گیاهخواری و انجام این کار در درجه اول به دلایل رفاه حیوانات بود. من برخی از استدلال هایی که بر اساس دلایل زیست محیطی علیه گوشت انجام می شود را می پذیرم، اما مسائل مربوط به رنج حیوانات برای من اصلی است.

در کمال تعجب، آزمایش به سرعت به یک شکست روشن تبدیل شد. رژیم، پس از چند روز یا بیشتر، بسیار سخت تر از آن چیزی بود که من انتظار داشتم. من احساس بی قراری، خستگی و در بیشتر مواقع بسیار سرد داشتم، به طور شگفت انگیزی (در ماه فوریه در استرالیا). سوزش سر دل، سردرد، بی توجهی… خوب نشد. در روز دهم تصمیم گرفتم برنامه را تغییر دهم و برای یک سوم وسط ماه مقداری لبنیات به رژیم غذایی اضافه کنم. این انتقال به همان اندازه تعجب آور بود. بلافاصله احساس خوبی داشتم، با تمام آن مشکلات خارج از تصویر. من احساس می کردم بهتر از خوب، در واقع – بسیار تیز. ده روز پس از آن، رژیم تقریباً گیاه خوار را از سر گرفتم. نتایج مثل قبل دلسرد کننده بود و من برگشتم. تا پایان ماه، نیمی از آن را عمدتاً گیاه خوار و نیمی از آن را به عنوان گیاه خوار صرف کرده بودم.

شاید باید به اولین رژیم غذایی عمدتاً گیاهخواری پایبند می بودم و منتظر می ماندم تا به آن عادت کنم. (درک من این است که میکروبیوم فرد، بوم شناسی روده فرد باید تغییر کند.) اما من تمایلی به انجام این کار نداشتم، به خصوص در طول همه گیری COVID-19. با آن احساس ناآرام، روز به روز، مشکوک بودم که بیش از حد معمول در برابر عوامل بیماری زا آسیب پذیر هستم. انتظار داشتم در مرحله‌ای به COVID-19 مبتلا شوم (همانطور که یک ماه یا بیشتر بعد انجام دادم) و می‌خواستم برای مبارزه با آن از نظر بدنی مجهز باشم.

من متوجه شدم که این یک آزمایش بسیار کوتاه بود. اما لحظات انتقال بین رژیم‌های مختلف، برخی از انتخاب‌ها را به‌روشنی مشخص کرد. فرض کنید یک نفر تصمیم می گیرد که یک رژیم غذایی کاملاً گیاهی یا تقریباً گیاهخواری کارساز نیست و باید چیزی اضافه شود. اگر کسی به دنبال یک قدم دورتر باشد و در درجه اول به سؤالات رفاه حیوانات فکر کند، سه گزینه ظاهر می شود که انواع کاملاً متفاوتی دارند:

1-گوشت های پرورشی انسانی (به ویژه گوشت گاو)

2-ماهی صید شده وحشی

3-فرآورده های لبنی (به صورت سنتی)

 

اینها واقعاً تنها سه گزینه نیستند (من در زیر به موارد دیگر نگاه خواهم کرد)، اما آنها برخی از موارد واضح و در دسترس هستند، در یک محیط شهری یا حومه شهری در جهان توسعه یافته. بیایید در ابتدا بگوییم که هدف این است که یکی از این موارد را به عنوان مرحله دور انتخاب کنیم. کدام باید باشد؟

در بالا گفتم که آنها انواع مختلفی از توجیه ها را دارند و وقتی از نزدیک نگاه می کنیم، چیزی شبیه غیرقابل قیاس در موقعیت ظاهر می شود. این اصطلاح از فلسفه به این معنی است که شما نمی توانید جایگزین ها را با استفاده از یک استاندارد مشترک که برای همه آنها منصفانه است اندازه گیری یا مقایسه کنید. هیچ “ارز رایج” یا چوب اندازه گیری مناسبی در دسترس نیست. این سه راه ممکن برای خرید، روش‌های کاملاً متفاوتی را برای نگاه کردن به مسائل اخلاقی به همراه دارد.

بیایید قبل از بررسی جنبه اخلاقی هر گزینه را روشن کنیم. وقتی در مورد گوشت گاو پرورشی انسان‌دوستانه صحبت می‌کنم، در گزینه 1، گوشت گاو تولید شده به‌قدری انسانی را در نظر دارم که منطقی است فکر کنیم که گاوها در کل زندگی خوبی دارند و به احتمال زیاد زندگی بهتری از زندگی معمولی دارد. همه پستانداران غیر انسانی ممکن است داشته باشند. این فقط گوشت سوپرمارکتی با برچسب «محدوده آزاد» نیست، بلکه بخش کوچکتری از آن چیزی است که تولید می‌شود. این گوشت معمولاً از قصابان متخصصی که با مزارع فردی کار می کنند تهیه می شود. در بسیاری از شهرها، این در حال حاضر قابل دستیابی است. در مقایسه با گوشت کمتر تولید شده توسط انسان، گران است و این بدان معناست که برای همه انتخابی عملی نخواهد بود. اما جایی که یک گزینه زنده است، مطمئناً ارزش بررسی دارد. (در مورد مرغ ها و غیره که به روش انسانی پرورش داده شده اند چطور؟ بله، آنها شامل می شوند، اما هر مورد کمی متفاوت است و من کمی روی گوشت گاو تمرکز می کنم.) این حیوانات در کل زندگی خوبی دارند. از سوی دیگر، کشتار بخشی اجتناب ناپذیر از این نوع کشاورزی است و شاید در پرورش حیواناتی که باید کشته شوند، چیز بدی وجود داشته باشد.

در عوض می‌توان ماهی‌های صید شده وحشی (و برخی دیگر از غذاهای دریایی صید شده وحشی) را انتخاب کرد – گزینه 2. در این مورد، کشتن نیز بخشی از تصویر است، اما رابطه ما با زندگی حیوانات با آنچه در آن دیدیم بسیار متفاوت است. گزینه اول نقش ما در اینجا کوتاه کردن زندگی است که به هر حال به پایان می رسد. ما حیوانات را برای کشتن آنها بزرگ نمی کنیم. (اگر حیوانی برای صید یا شکار بزرگ شده باشد، آن را در اینجا لحاظ نمی‌کنم.) من فکر می‌کنم که مرگ‌های مربوط به ماهیگیری تجاری در مقایسه با مرگ‌هایی که در طبیعت رخ می‌دهد، احتمالاً وحشتناک نیستند. اما مرگ مرگ است که به دست ما اتفاق می‌افتد و تعداد آن بسیار زیاد است.

گزینه سوم لبنیات است. من می‌توانم یکی از آن گیاه‌خوارانی شوم که گوشت نمی‌خورند، اما از ظرافت‌های بین‌المللی بی‌پایان پنیر آگاهی دارند. در اینجا مشکلات متفاوت است. من فکر می کنم که زندگی گاوهای شیری در کشاورزی معمولی بد است. آنها بدتر از گاوهایی هستند که در مزارع انسانی پرورش می یابند تا خورده شوند، شاید اغلب بدتر از گاوهای پرورشی معمولی (اگرچه من مطمئن نیستم، و این به جزئیات زندگی در هر دو مورد بستگی دارد)من ترجیح می دهم به عنوان یک گاو گوشتی در یک مزرعه انسانی تناسخ پیدا کنم تا یک گاو شیری در تقریباً هر کارخانه لبنی مدرن

چرا در این گزینه فرض می‌کنم که محصولات لبنی به صورت متعارف تولید می‌شوند؟ چرا فرض نمی کنیم که این انتخاب شامل کشاورزی ویژه و انسانی است، همانطور که در گزینه گوشت گاو دیده می شود؟ وقتی در طول آزمایشم به انتخاب‌ها فکر می‌کردم، لبنیات تولید شده به روشی بسیار انسانی در جایی که زندگی می‌کنم در دسترس نبود، اگرچه گوشت گاو موجود بود. این تصادفی نیست به نظر می رسد که نزدیک کردن دامداری به سطح رفاهی که در بهترین کشاورزی انسانی گاو گوشتی مشاهده می شود، بسیار دشوار است، در حالی که از نظر اقتصادی امکان پذیر است. من یک مزرعه لبنی در استرالیا را می شناسم که در این راه نمونه است – How Now Dairy. این مزرعه گاوها و گوساله ها را کنار هم نگه می دارد و شیر را به اشتراک می گذارد. جدایی زودهنگام وجود ندارد مقداری پنیر با استفاده از آن شیر درست می‌شود، هرچند به‌راحتی نمی‌توان جایی که من زندگی می‌کنم به دست آورد.

ممکن است این نوع لبنیات انسانی بتواند زنده بماند و گسترش یابد، در این صورت یک گزینه لبنی ممکن است به وضوح بهترین باشد. اما، در حال حاضر، بیشتر شیر، پنیر و کره ای که توسط گیاهخواران خورده می شود، به روشی کاملا بی رحمانه تولید می شود. آیا انتخاب لبنیات «ارگانیک» تفاوتی دارد؟ قوانین وضعیت “ارگانیک” از مکانی به مکان دیگر متفاوت است (همانطور که شرایط مزرعه لبنی به طور کلی تر است). در برخی تنظیمات احتمالاً تفاوت قابل توجهی ایجاد می کند، در برخی دیگر کمتر. علاوه بر این، بسیاری از پنیرها به طور سنتی حاوی مایه پنیر است، آنزیمی که از پوشش معده گوساله‌هایی که کشته شده‌اند گرفته می‌شود، و این باعث شده است که پنیر برای گیاه‌خواران گزینه مشکل‌سازتری باشد. با این حال، اکنون می توان پنیر زیادی را با جایگزین های مایه پنیر درست کرد.

مجدداً فرض کنید که محصولات لبنی در نظر گرفته شده به صورت متعارف کشاورزی یا چیزی نزدیک به آن هستند. وقتی کسی این غذا را می خورد، بدن حیوانی را که برای خوردن کشته شده است نمی خورد (مانند گزینه های 1 و 2). یکی در عوض خوردن چیزی است که توسط حیوانی که زنده می ماند به عنوان غذا درست شده است. و یک گاو اغلب در طول زندگی خود در کشاورزی مدرن 40000 لیتر شیر یا بیشتر تولید می کند – که مقدار زیادی غذا است (مثلاً 4000 کیلوگرم که بیش از 4 تن چدار است). اگر ضایعات و امثال آن را نادیده بگیریم، حتی اگر به مدت 50 سال هر روز 226 گرم( نیم پوند) پنیر بخوریم، تقریباً محصول یک گاو را می خورد.

با این حال، زندگی آن گاو معمولاً به دور از زندگی خوب است. گاوها باید باردار باشند یا به تازگی زایمان کرده باشند تا بتوانند شیر تولید کنند و نتیجه یک چرخه بی پایان بارداری در طول عمر نسبتا کوتاه گاو است که گوساله ها تقریباً بلافاصله خارج می شوند. در برخی از کشورها، بسیاری از گاوهای شیری یا بیشتر آنها برای تمام عمر در داخل خانه نگهداری می شوند. اگر بعد از مرگ خودم تناسخ پیدا کنم، ترجیح می دهم به عنوان یک گاو گوشتی در یک مزرعه انسانی بازگردم تا یک گاو شیری در تقریباً هر کارخانه لبنی مدرن. لبنیات انسانی با گاو و گوساله ممکن است از همه بهتر باشد، اما من مجدداً فرض می‌کنم که دستیابی به آن از نظر اقتصادی سخت‌تر از پرورش انسانی گوشت گاو است.

وقتی به این موضوع فکر می کردم، یک حس اولیه داشتم که باید بهترین انتخاب بین این سه مورد وجود داشته باشد. اگر فکر می‌کنم که به وضوح بهترین است، مایلم هر یک از آنها را انتخاب کنم. وقتی این را می گویم، منظورم این نیست که هرگز از چنین انتخابی دور نمی شوم، اما آن را به عنوان استاندارد مربوطه نمی بینم. خوب است که بهترین هدف را برای دنبال کردن داشته باشیم، حتی اگر با انعطاف پذیری یا حداقل غیرقابل اعتماد دنبال شود. اما وقتی با دقت بیشتری به استدلال‌ها نگاه می‌کنیم، ممکن است از طریق راه‌های مختلف استدلال، هر یک از این سه مورد در راس قرار گیرد.

در حمایت از لبنیات معمولی: کشتن یک حیوان حساس ممکن است یک آسیب منحصر به فرد باشد و گزینه لبنی آن را به حداقل می رساند. حیوانات بسیار کمتری در مقایسه با دو گزینه دیگر درگیر هستند. در شمارش جان‌های از دست رفته، باید کمی بیش از نیمی از گوساله‌هایی را که یک گاو تولید می‌کند، لحاظ کنیم. همه نرها و برخی از ماده ها به سرعت کشته خواهند شد. بدن آنها مورد استفاده قرار خواهد گرفت، اما آنها به عنوان حیوانات کم ارزش دیده می شوند. با این حال، تعداد بدن برای لبنیات همچنان بسیار کمتر از سایر گزینه ها خواهد بود.

این استدلال به نفع گزینه لبنیات به نوعی یک استدلال بدبینانه است. توافق شده است که این تمرین بد باشد، اما خیلی زیاد نیست. در مقابل، گزینه humane-beef نوعی دفاع مثبت دارد. در چندین دیدگاه اخلاقی، این عمل ممکن است خوب مثبت باشد. ذکر این نکته آشناست که یک فایده‌گرا می‌تواند دفاعی مانند این انجام دهد، جایی که سودمند کسی است که کلیت عواقب خوب و بد یک عمل را به حساب می‌آورد، و عمل را صرفاً با آن شرایط ارزیابی می‌کند. اما این فقط افراد سودمند نیستند که ممکن است با این نوع پرورش گوشت گاو همراه باشند. منفعت گرایان، به طور بحث برانگیز، نگران توزیع پیامدهای خوب و بد بر روی افراد مختلف نیستند. لذت یک نفر، اگر به اندازه کافی عالی باشد، می تواند درد دیگران را جبران کند. در مورد پرورش انسان دوستانه گوشت گاو، دفاعی که می‌شود می‌تواند عواقب خوب و بد این عمل را برای هر حیوان به صورت جداگانه محاسبه کند. حیوان X به طور کلی در طول زندگی خود خوب عمل می کند و هزینه ها و مزایای آن برای حیوان Y یا مصرف کنندگان انسان لازم نیست در تصویر باشد.

 در مورد ماهیگیری پایدار، فکر نمی‌کنم بتوان استدلالی مبنی بر اینکه این یک فایده مثبت برای ماهی است (مگر اینکه مرگ بعدی بسیار ناخوشایندتر باشد) ارائه کرد. اما این عمل را می‌توان با این استدلال که انسان‌ها، در این مورد، موقعیت تاریخی خود را در شبکه‌های غذایی طبیعی از سر می‌گیرند، دفاع کرد. ما مانند گوشت گاو لبنی و انسانی، مجموعه ای جدید و متفاوت از روابط بین زندگی خود و حیوانات برقرار نمی کنیم. همه ماهی هایی که می کشیم به هر حال یک روز می میرند و ما زندگی آنها را سازماندهی، سرپرستی یا محدود نکردیم.

خوردن ماهی های پرورشی در دفاع از این نوع غذاهای دریایی لحاظ نمی شود. مشکلات رفاهی حیوانات مرتبط با پرورش ماهی، حداقل در بسیاری از اشکال، جدی به نظر می رسد. پرورش ماهی از طریق هیچ یک از راه های مورد بحث در این مقاله دفاعی دریافت نمی کند. در مورد پرورش جانوران دریایی که سؤالات مربوط به رنج یا دور از ذهن هستند یا حداقل بسیار کمتر نگران کننده هستند، چطور؟ مواردی از این احتمالا وجود دارد – صدف، صدف، صدف – اما این فهرست کوتاه‌تر از آن چیزی است که زمانی محتمل به نظر می‌رسید. این لیست احتمالاً شامل میگو نخواهد بود. از سوی دیگر، دفاع من از خوردن ماهی های صید شده وحشی در مورد شکار وحشی نیز صدق می کند – مثلاً آهو (وحشی) و گراز وحشی. برخی از مردم ممکن است فکر کنند که این موارد مشکلات خاصی را ایجاد می کند، زیرا پستانداران در حال شکار هستند. اگرچه اعداد نیز بسیار کوچکتر هستند.

آیا همه غذاهای دریایی صید شده وحشی همان استدلال هایی را دارند که در مورد ماهی های صید شده وحشی اعمال می شود؟ لزوماً نه، زیرا رفتار با حیوانات دریایی صید شده وحشی می تواند در برخی موارد به طرز غیرمعمولی بی رحمانه باشد، همانطور که در جوشاندن زنده خرچنگ ها و سایر سخت پوستان دیده می شود.

من ناسازگاری را در این ادعا احساس می‌کنم که کشاورزی انسانی از هر نوعی که شامل مرگ می‌شود ممکن است یک خیر مثبت باشد. اما بسیاری از مناظر خود را به مکان های ناخوشایندی در این منطقه می اندازند. در تصویر زیر، چند فریم از یک ویدیوی کوتاه دارم که توسط سازمانی به نام Animals Australia در توییتر منتشر شده است. در ابتدا می خواهم بگویم که تحسین من برای این سازمان تقریباً بی حد و حصر است. آنها سال‌هاست که با صادرات زنده فوق‌العاده بی‌رحمانه گوسفند و گاو از استرالیا به خاورمیانه مخالفت کرده‌اند و کارهای خیره‌کننده دیگری نیز انجام داده‌اند. سوال من از این پیام رسانه های اجتماعی باید با آن به عنوان پس زمینه خوانده شود.

پیشنهادی که در این ویدیو وجود دارد این است که با انتخاب غذاهای گیاهی، می‌توانیم به گاوها «زندگی‌ای که در آرزوی آن هستند» بدهیم – زندگی شاد و کم استرس. اما اگر غذاهای گیاهی بر رژیم غذایی انسان غالب شوند، نتیجه یک سناریوی «گاو شاد» نیست، بلکه چیزی نزدیک‌تر به سناریوی «دیگر گاو نیست» خواهد بود. هیچ دلیلی برای دادن هیچ نوع زندگی به گاوها وجود نخواهد داشت، به جز شاید تعداد کمی در باغ وحش ها و موارد مشابه (و البته باغ وحش ها مجموعه ای از سوالات اخلاقی را مطرح می کنند). اگر بخواهیم گاوهای شادی داشته باشیم، به هر تعداد که باشد، مستلزم ادامه کشاورزی از نوعی است. این ایده را واضح می کند که پرورش انسانی گوشت گاو ممکن است به عنوان یک کالای مثبت توجیه شود، نه چیزی که به بدی آنچه در حال حاضر اتفاق می افتد نیست.

من این مقاله را به‌عنوان تمرین دیالکتیکی که در آن یک نتیجه‌گیری خاص از قبل انتخاب شده باشد، ننوشته‌ام و می‌خواهم خواننده را ترغیب کنم که به همان جایی برسد که من رسیدم. نمی دانم بحث کجا مرا رها می کند. اگر بی‌علاقه به آن نگاه کنیم، استدلال‌ها برای گوشت گاو پرورش‌دهی شده با انسان خوب به نظر می‌رسند، اما من با برخی از ناراحتی‌هایی که گیاه‌خواران در مورد این گزینه دارند، شریک هستم. هر دو گزینه دیگر مزایای خود را دارند و من هیچ یک از آنها را ذاتاً غیر منطقی نمی بینم.

یک پاسخ به این وضعیت ممکن است این باشد: همه آنها را انتخاب کنید! انتخاب ها را در اطراف پخش کنید. اگر کسی این کار را می‌کرد، هر چیزی که می‌خورد از نظر تفکری قابل دفاع بود. با این حال، با پاسخی که می گوید: تصمیم خود را بگیرید، همدردی می کنم!

یک خط فکری اخیر در فلسفه اخلاق در اینجا مطرح می شود. برخی معتقدند که اگر در شرایط نامطمئن در مورد استدلال‌های اخلاقی مختلف کار می‌کنیم، باید نوعی محاسبه «ارزش مورد انتظار» را انجام دهیم و زمانی که همه نظریه‌های اخلاقی ممکن است درست باشند، اقدامی را انتخاب کنیم که بهترین نتیجه را داشته باشد. در نظر گرفته شده است. برای مثال، اگر بین فایده‌گرایی و دیدگاه کانتی مبتنی بر حقوق و تکالیف 50/50 فاصله داشته باشیم، می‌توانیم سعی کنیم انتخاب‌هایی را بیابیم که در هر دو خوب به نظر می‌رسند. اگر کسی بیشتر منفعت‌گرا باشد، اما تردیدهای کانتی داشته باشد، می‌تواند دلایل فایده‌گرایانه را بالاتر ببرد، اما همچنان به دنبال چیزی بگردید که تا حدی منطقی باشد اگر دیدگاه کانتی درست باشد. این صحبت در مورد درست شدن یک نظریه اخلاقی، تقریباً به روشی که هوای فردا به این صورت خواهد بود، به نظر من از نظر فلسفی غیرمستقیم است، اما می توانم جذابیت عملی این حرکت را نیز ببینم. در این مورد چه معنایی خواهد داشت؟ آیا ممکن است به این معنا باشد که واقعاً می‌توان این سه را با هم ترکیب کرد یا ترکیب کرد، یا این واقعیت را نادیده می‌گیرد که بر اساس برخی از دیدگاه‌های اخلاقی که در حسابداری وجود دارند، کشتن موجودات ذی‌شعور آسیبی عظیم است؟

در نهایت، متوجه می‌شوم که حداقل برخی از گزینه‌هایی که در اینجا در نظر می‌گیرم، برای ارائه راه‌حلی برای سؤالات مربوط به رژیم غذایی برای کل بشریت، به‌ویژه در درازمدت، «بالا» نیستند. این بازتاب ها در حال حاضر برای مردم در نظر گرفته شده است، در شرایطی که هر سه گزینه مورد بحث، با توجه به وضعیت اقتصادی یک فرد و آنچه در دسترس است، انتخاب های روزمره امکان پذیر هستند. آینده احتمالاً متفاوت خواهد بود، از جمله نه تنها پیشرفت در غذاهای گیاهی، بلکه اگر این فناوری کارساز باشد، گوشت های پرورش یافته یا آزمایشگاهی زیادی را شامل می شود. این واقعیت که در زمانی در آینده، انتخاب های غذایی ما بسیار متفاوت به نظر می رسد، این واقعیت را تغییر نمی دهد که ما اکنون این انتخاب ها را داریم. و حداقل برای افرادی که قانون اساسی آنها در برابر وگانیسم مقاومت می کند، انتخاب واضح است. من در پایان همه اینها با یک نتیجه قطعی باقی نمانده ام. شما چی فکر میکنید؟

به این نوشته امتیاز بدهید!

ایلیا

ایلیا دانشجوی رشته مهندسی فلان است . او بسیار علاقه مند به نوشتن و خواندن مقالات و زندگی نامه ها را دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • ×
    ورود / عضویت